۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۳, چهارشنبه

در باب مالکیت

پنجره آشپزخونه جاییه که حس می کنم کاملا مال منه. هر صبح بدون استثنا وقتی بیدار می شم می روم سراغش اگه باز باشه می بندمش و اگه بسته باشه بازش می کنم. از پنجره آشپزخونه است که کوچه رو نگاه می کنم تو طول روز . بچه ها رو می بینم که می رن مدرسه یا مامانایی که میان دنبالشون. از اونجا با پرستو دختر کوچیک همسایه روبرویی حرف می زنم کسی که همیشه با فاصله دور برای هم دست تکون دادیم و حرف زدیم و پرستو عروسکاشو به من نشون داده. پنجره من جاییه که خورشید از اون به شمعدونی من نور می ده و حواسش به اون هست. شبهایی که بیدار می مونم وقتی شوهرم خوابه کنار همون پنجره سیگار می کشم و از بالا کل کوچه رو نگاه می کنم . وقتی دارم بادمجونا رو سرخ می کنم همونجا  وای می ایستم و بیرونو نگاه می کنم. برای من منظرهای که از اون پنجره دیده می شه بی نظیر ترین چشم اندازهای دنیاست.... پنجره آشپزخونه من جاییه که حس می کنم کاملا مال منه.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

ziba bood