۱۳۹۱ شهریور ۱۴, سه‌شنبه

در باب ژیلا


فکر کنم سال 84 بود دور اولی که احمدی نژاد کاندید شده بود. اون موقع تو مشارکت بودم تو کمیته زنان .هر روز می رفتم ساختمونی که تو کوچه چهارم ویلا بود. از اصلاح طلبها دکتر معین کاندید شده بود. توی ساختمان وزارت کار یه جلسه گذاشته بودن که وبلگ نویس ها با دکتر معین صحبت کنن. فکر می کنم اون موقع وبلاگ نویسی رونق بیشتری داشت از مشارکت مستقیم رفتم پارک وی برای جلسه. علی هم قرار شد بعد از کار بیاد اونجا. خیلی از وبلاگ نویس ها رو می شناختم و باهاشون ارتباط داشتم و دیدن دوستای مجازی برای خیلی جالب بود یک کم زود رسیدم . توی سالن منتظر بودم که شادی صدر رو دیدم از موسسه راهی می شناختمش و چند بار هم تو کمیته زنان منو دیده بود چند دقیقه بعد خانم صدر صدام زد و ازم خواست یه کاری کنم منو برد پیش ژیلا بنی یعقوب قبلا تو مشارکت دیده بودم اما خیلی باهاش حرف نزده بودم ژیلا بنی یعقوب درباره وبلاگم و خودم پرسید بعد گفت مجری مراسم نیومده می تونی بری بالا و جلسه رو کنترل کنی؟ برای دختری تو اون سن با جو آدمهایی که همه از من بزرگتر بودن یه کم سخت بود. آروم بود و اینقدر این آرامش عمیق و تاثیر گزار بود که حدود 40 دقیقه بعد من اونجا بودم هرچند بعدش معصومه ناصری هم به جمع اضافه شد. اون ملاقات به خوبی پیش رفت و همه از صمصم قلب آرزو کردن آرش سیگارچی آزاد بشه!!

بعدها باز هم ژیلا بنی یعقوب رو دیدم ولی گاهی اولین صداهای یه آدم تو گوشم ماندگار می مونه و منو وصل می کنه به زمان و مکانی که حالا خیلی ازش دورم. حالا من از صمیم قلب آرزو می کنم ژیل بنی یعقوب و بقیه زود آزاد بشن!!

هیچ نظری موجود نیست: