۱۳۸۷ اسفند ۲۳, جمعه

کار خانگی


آخرای اسفند که می شه کار زنها چه بیرون خونه کار کنند و چه فقط خانه دار باشن چند برابر می شه.اگرچه در تمام طول سال کار خانگی زنها اصلا به چشم نمی اید اما همیشه وجود داره.حتما این جمله معروف رو شنیدید که مادرها معمولا می گن:کار خونه تمومی نداره! اما این زحمت اونها همیشه بدون دستمزداست و اکثر مواقع اصلا دیده نمی شه بدبختی زمانی بیشتر می شه که شما به عنوان یک زن بیرون خانه هم کار کنید. چون به هر حال حتی اگر پست مهمی هم داشته باشید شما اول یک خانم خانه دار هستید.خانه دار ی را اصلا زیر سوال نمی برم به شرطی که به آن به دید یک شغل نگاه بشه.نه وظیفه ای که فقط بر دوش یک نفر برای ارائه سرویس به بقیه است.یادمه یه زمانی قرار بود زنهای خانه دار را بیمه کنن نمی دونم تا کجا این طرح پیش رفت اما در وحله اول باید به مردها آموزش داده بشه که مخصوصا در شر ایطی که زنها از نظر اقتصادی به خانواده کمک می کنن و بیرون از خانه هم کار می کنن باید درخانه دارای مشارکتی برابر داشته باشند.

۱۳۸۷ اسفند ۱۹, دوشنبه

حق طلاق

من حق طلاق می خوام

چی؟این حرفا چیه؟

به جای این همه مهریه حق طلاق می گیرم با یک پنجم این مهریه

مگه می شه به زن حق طلاق داد؟
می شه چرا نمی شه !

اونوقت سنگ رو سنگ بند نمی شه تا دری به تخته ای بخوره زنا می رن طلاق می گیرن !

این تصور غلط شماست زنا کلا موجودات با گذشت تری هستن نسبت به مردا.تازه مگه مردایی که حق طلاق دارن کم زن و بچه شونو ول می کنن یا می رن یه زن دیگه می گیرن؟

این فرق می کنه؟

چه فرقی داره؟؟؟

......................................
........................................

۱۳۸۷ اسفند ۱۸, یکشنبه

8 مارس هم تموم شد با اینکه سعی کردم برسم تهران ولی نشد.توجاده بودم!

روز جهانی زنو به تمام زنها مخصوصا اونایی که برای برداشتن هر قدم چند برابر مردها تلاش کردن
و خسته نشدن تبریک می گم.امیدوارم توی سالهای بعد در ایران(می دونم دوره)زنها به شرایطی برابر مردها برسن.

۱۳۸۷ اسفند ۱۴, چهارشنبه


من و این خودارضایی
که مچاله می شه توی خودم
خیس و از نفس افتاده
من که اون دختر خوب بودم
دختر خوب بابا
مقنعه ,روسری ,موی پوشیده
دختر حرف گوش کنی که
با خودش,تو خودش گندیده
من و می کرد تو خودم زندگی
غرق و درگیر تعریف های تکراری
هی دوباره سرگشته تر بر می گشت
زن در من مشغول خودآزاری
می رسم به تن و لذت با خود
توی اجبار عشقای قانونی
ترس داره عاشقی هم آغوشی وقتی
به تو می گن یه زن خیابونی
هی زنانگیم دستمالی شد
تو نگاههای هرزه مردم
که نمی رسن به موش بلایی که
من فقط به تله خودم میدم دم
تو تله جیغ می زنم دست و پا
پشت می کنم به زنی که نشسته
پشت می کنم به زندگی ای که
توی قاب چشمای دختر شکسته
خسته از همه بریده
خسته از این دنیای مردونه
می جوم تند مرزای خاردارو
می زنم رو تنم ذره ذره جوونه
این هم یک شعر کاملا زنانه که در مورد چیزی صحبت می کند که کمتر کسی حداقل در این کشور به آن توجه می کند.مساله ای که ممنوع است و متاسفانه شایع . خودارضایی
شعر از شاعر عزیزی است به نام باران که زیاد می فهمد