۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه

دنيا جاي عجيبي است اينجا هركس شليك كند خودش كشته مي شود


اين روزها دل و دماغ هيچ كاري نيست حتي غذا خوردن . نمي دونم اين دوهفته چي خوردم !نه كتاب نه ديدن دوستام نه روزنامه نه نت هيچي سرگرم و خوشحالم نمي كنه ديگه حتي حوصله خريد كردن هم ندارم.كلي متن براي ترجمه كردن دارم كه همشون يه گوشه جمع شدن و بهم نگاه مي كنم.اصلا دلم نمي خواد متنهايي كه از وزارتخونه گرفتمو ترجمه كنم دلم مي خواد بزنمشون
يه چيزو مي دونم من سبزم و سبز مي مونم نه براي اين روزها و نه فقط براي مير حسين كه براي دلم و خودم و اين ايران خانم كه دلم براش مي سوزه كه چطور يه روز خوش نديده كه چرا عادتش دادن كه تشنگي اش با خون برطرف بشه كاش اين خونها اين گريه و دلتنگي ها خستمون نكنه
حالا ديگه براي آرزوهاي كوچيك زنده ام براي آرامش براي راستي براي جيغ زدن بي دردسر و زندگي بدون سانسور كه اين آخري بدجوري زجرم ميده.
براي تمام اونهايي كه اين روزها معلوم نيست كجان صبر مي طلبم و براي اونهايي كه ما رو نفهميدن يا خودشونو به نفهمي زدن انسانيت آرزو مي كنم

۱۳۸۸ خرداد ۱۷, یکشنبه

ماجرای ادب و دولت و کروبی

کاش می شد فهمید قضاوت آینده در مورد ما چطور خواهد بود در مورد تک تک ما به عنوان شهروند و مدیران ما؟ که چطور رفتار می کنند و بی اخلاقی را ترویج می کنند آیا اگر اینطور پیش برود ما در آینده از بی اخلاق ترین مردم جهان نخواهیم شد؟مردمی که به راحتی دروغ می گویند و دیگر مذهب مانع آنها از نادرستی نمی شود؟
وقتی فیلمهای مراسم فوت امام را می دیدم و آن واکنش ها و گریه با خودم فکر کردم امروز مرگ چه کسی نسل مرا این طور ناراحت می کند؟ خاتمی؟ شاید!در ادامه خیلی چیزهایی که این سالها از دست دادیم این روزها چیزهای بیشتری از دست می دیم ذهنیت ما در مورد مردان قدیمی بی هیچ سندی دچار تزلزل می شود و این یعنی ما در حال از دست دادن تصوراتمان هستیم تصوراتی که گاهی به ما امید می داد.گاهی
امروز احمدی نژاد بدون ترمز حرکت می کند و نمی دانم دلیل این برخوردها با او چیست چرا هوای او را دارند و به او بیشتر بال و پر می دهند چرا حالا که او بی پروا حرف می زند افرادی مثل کروبی هنوز در پی لفافه هستند.
مناظره دیشب ابلهانه بود این ماهیت در مورد احمدی نژاد دور از ذهن نبود اما کروبی.....این همه سال تجربه ،فریاد، حزب ، روزنامه وآن اطرافیان چرا به او یاد نداد که با طرف مقابلش مثل خودش رفتار کند از کروبی بعید بود بدون برنامه بیاید همه مدارکش بی نظم روی میز پخش بود و کلی وقت صرف پیدا کردن کاغذی می کرد،وقتی حرف از فیلم هاله نور زد چرا یک لب تاپ نیاورده بود که فیلم را سریع نشان دهد و چرا اصلا باآن شرایط ادامه داد؟؟ هر لحظه منتظر بودم با نطقی گیرا تلویزیون را ترک واحمدی نژاد را به خودش وا گذارد اما نشست شنید و در دام سفسطه احمدی نژاد افتاد.
اینجا باید تشکر ویژه ای از پروفسور مولانا کرد که چطور احمدی نژاد را اینروزها تعلیم می دهد برای سرهم بندی و مغلطه!

۱۳۸۸ خرداد ۱۶, شنبه

تهران زنده شد.ایران زنده می شود اگر.....

بالاخره بعد از چندسال تهران مثل شهر شد زنده و پرصدا.پر از ادمهایی که حالا می دونن چی می خوان و برای خواستشون به خیابون میان با هم حرف مزنن، بحث می کنن شعرمی سازن و شعار. با هم راه می رن با هم فریاد مزنن و اصلا این روزها کسی توی تهران تنها نیست و این با هم بود خارج ازهرچارچوبی آدم رو سر ذوق می اورد.
و اینها حاصل فضای باز تبلیغاتی است که کاش همیشه اینجوری باشه تا نگن ایرانی ها روحیه جمعی ندارن وبیشتر با هم بودن را تمرین کنیم که اگر همیشه اینطور بود و تبادل اطلاعات آزاد و فرصت نفس کشیدن داده می شد حالا هر کسی به این راحتی دروغهایی به این بزرگی نمی گفت آن هم مثلا رئیس جمهور که از دید من نه رئیس بودن را بلد است و نه از جمهوریت چیزی نمی داندکسی که در مقابل حقیقت دست و پایش را گم می کند و برای رهایی از استرس به هرحیله و دروغی متوسل می شود و برای مردمی نشان دادن خود با نیسان آبی مخصوص حمل بارصحنه را ترک می کند.
احمدی نژاد اگرعدالت را بلد بود درغیاب دیگران آنها را محکوم و بعد محاکمه نمی کرد وبه طرفدارانش می آموخت که برای کسب رای نیازی به فحاشی و استفاده از الفاظ رکیک آنهم درمورد یک زن در خیابان کار درستی نیست.نوشتن در مورد مردی که خود را مبری از هر چیز می داند انهم این مرد فرصت زیادی می طلبد.
حاشیه

این روزها هم خیابان ولی عصررا مثل دوره های قبل بچه های اصلاح طلب قرق کرده اند خیابان دراز وپراز سایه درختها که انگارهمه درختها دستهای هم را گرفته اند برای کمک به اصلاحات.نواوری آدمهای خلاق این روزها زیادشده که بیشتر توی ولیعصر دیده می شه از بالا تا پایین خیابون پر است از جوانهایی که پر شور با هم بحث می کنند و بعداز مناظره معروف بلند بلند هم می خندند.
این شبها خستگی روزانه کاربا شوخی های انتخاباتی برطرف می شه مثل ماشینی که رو شیشه جلوش عکس احمدی نژاد بود به شیشه عقب پوستر میر حسین و روی بدنه برچسبهای کروبی چسبونده بودند و تو دستهای سرنشینها عکس محسن رضایی بود.

حاشیه های انتخاباتی هم زیاد شده تو شرکت ما بعضی ها باهم شرط بستن اونم شرط های اساسی.نونوایی محلمون هم گفته اگه میر حسین ببره یه سال نون مجانی میده

بنر احمدی نژاد سر خیابون امیر آباد هم جالبه که روش نوشته : به آفتاب سلامی دوباره خواهم کرد...اینم شعر مرحوم فروغ بیچاره است که این آقایون باهاش سر جنگ دارن
و از همه با مزه تر همسایه چینی ماست که چند ماهه اومده تهران و از اونجایی که تو چین انتخابات نیست کلی حال می کنه.برادرم هم بهش یاد داده بگه یک یا حسین تا میر حسین اونم می گه و با اون لهجش حسابی ادمو می خندونه