۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

من بزرگ شدم

دیروز یک سال بیشتر قد کشیدم.

اما امروز فقط نگرانم امیدوارم خونی ریخته نشود.دلم نمی خواد سبزی ما قرمز و خونی بشه

۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

جنبش سبز بوی صلح می دهد

از بعد از ماجرای 13 آبان چیزای جدیدی شنیدم و می شنوم که یه کم منو می ترسونه و اون هم ایجاد خشونت تو روز 16 آذره.از بچه های دانشگاه خودمون و دانشگاههای دیگه شنیدم که می خوان به قول خودشون جواب دولت و بسیج رو مثل خودشون بدن.
این خیلی کار خطرناک و نادرستیه در مورد نادرستیش چیزی نمی گم چون تو تاریخ ملت و گروههای مختلف معترض از این کارها زیاد کردن که نتیجه کاملا عکس داشته .نمونش هم مجاهدها.
خطرناکه چون اوضاع وارد مرحله تنش می شه و این اصلا به نفع مرم نیست.
تعجب می کنم از بچه هایی که تحصیل کرده و اهل مطالعه که از این حرفا می زنن. تا امروز یکی از افتخارات جنبش سبز حرکت مدنی و بی خشونت بود که فکر می کنم هر کسی که سعی می کنه خرابش کنه به هیچ وجه سبز نیست.هیچ سبزی
این اصلا قشنگ و انسانی و عاقلانه نیست که با تبر و قمه و ....بیفیم به جون نظامیا.اونا هم انسانن هر چند در درجه کمتری! .

۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

کینه ای که تمامی ندارد

چگونه می شود در این شهر نفس کشید وقتی کینه بر همه چیز غلبه می کند؟
برای بهنود نعره می کشم همانطور که برای دلارام و تمام کسانی که قربانی جهل می شوند اما فراموش نشدنی اند.

۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

زنانی که دنیا را تکان دادند

بعداز خوندن کتاب زنانی که دنیا را تکان دادند به این فکر کردم که چرا هیچ زن ایرانی نتوانست گوشه ای از دنیا را تکان دهد؟آیا کسی این کار را کرده و ما بی خبریم؟
فکر می کنم زنهایی داشتیم که نه ایران بلکه دنیا را تکون بدن یکی مثل فروغ و دیگرانی که شاید هیچ وقت اسمشون را نشنیدیم ولی چرا زنای ما اینقدر در طول تاریخ منزوی شدند این روند هنوز هم ادامه دارد؟
زنها همیشه در طول سالها بدون قدرت بودند و این عدم دسترسی به منابع قدرت انها را ازمطرح شدن ،حرف زدن و ماندگار شدن محروم کرد اما با تمام این شرایط زنان زیادی بودند مثل تی اس الیوت که حتی حاضر شدن با تغییر اسمشون اثارشون را چاپ کنن و ماندگار بشن.ویرجینیا ولف از معاصران است اما ما نتونستیم توی ادبیات زنی را به دنیا معرفی کنیم.واقعا همچین زنی نبود؟ سیمین دانشور، بهبهانی،پروین و....
در حوزه سیاست هم قضیه به همین صورت است ما توی متحجرترین کشور بی نظیربوتو رو داریم که مردهای پاکستان با تمام سنتی بودنشان هنوز با احترام از او یاد می کند یا همینطور در هند. ما توی کشورهای عربی زنان قوی می بینیم با اینکه تو خیلی از همین کشورها زنان از ابتدایی ترین حقوق محرومند.
من هنوز دیل این مسئله رو نتونستم درک کنم و البته این قضیه فقط مربوط به سالهای بعداز انقلاب نیست.چرا ما نتونستیم زنای بزرگمون رو به دنیا معرفی کنیم و چرا هنوز مردها و حتی زنها به گروهی از زنان تاثیرگذار بی اعتمادن .اگر شیرین عبادی از یک کشور دیگر بود آیا بیشتر از اینها نفوذ نداشت؟نمی دونم تونستم منظورم را درست بگم یا نه؟ ولی اگه کسی می تنم جوابمو بده خوشحال می شم

۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

ماه مدرسه

اولین ماه مهری که هم شاگردم و هم معلم.
نمی دانید چه حس شیرینی است وقتی دختری انگشت کوچکش را بالا می برد و می گوید: خانم اجازه ما بگیم؟
و چه حسی دارد وقتی از پله های دانشگاه بالا و پایین می روی تا کار انتخاب واحدت تمام شود.
فردا اولین جلسه ی کلاس توی دانشگاه هنر است و من بالاخره موفق شدم.
یاد صبحهایی که با عجله چایی می خوردیم و رادیو برنامه بچه های انقلاب را پخش می کرد و یا وقتی که صبحها با لباس مرتب می رفتیم و ظهر با مقنعه های کج و کوله بر می گشتیم خونه بخیر.

۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

سرزمین بی صدا و بی نور

عده ای را می گیرند عده ای را می کشند باقی را تهدید می کنند صدا را خفه می کنند و چشمها را در می آورد.
بر چه کسی قرار است حکومت کنند؟؟

۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

وزرای زن یا نماینده زنان؟

با این انتخاب وزرا یه چیزی برام واضح شد و اون اینه که احمدی نژاد فهمید ه میزان محبوبیتش بین زنها چقدر بوده و با این سه وزیر پیشنهادی خواسته یه کم اوضاع و به نفع خودش تغییر بده.
حضور زنها تو ماجراهای بعد از انتخابات و اینکه تو صف اول تمام این اتفاقات هستند باعث شده حضرات یه کم به حقوق حقه زنها توجه کنند و وزیر زن توی کابینه بذارن(اون هم سه تا) اما این اون چیزیه که زنها به خاطرش نه فقط در این مدت که سالهاست برای آن تلاش می کنند؟
من به عنوان یه زن حقوق برابر با مردها می خوام و اصلا هم این سه زن رو که بیشتر به فکر حقوق مردها هستند را نشانه ترقی و پیشرفت در کشورم نمی دانم.با سابقه درخشانی که حداقل از فاطمه آجرلو می دانم مطمئنم که او از هیچ کاری برای تفکیک جنسیت کوتاهی نمی کند .
صرف حضور زن به صورت فیزیکی خبر خوشی نیست ترویج تفکر ضد مردسالارانه مهمه که می تونه هم توسط مردها اجرا بشه و هم توسط زنها این مربوط به جنسیت نیست بلکه رابطه مستقیمی با ایدئولوژی و فهم آدمها داره

۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه

بگذارید کار دولت شروع شود........


بذارید مراسم تحلیف برگزار شود ،دولت کارش را شروع کند،یقه شان را می گیریم و و سرشان را می چسبانیم به سقف.
احمدی نژاد این جمله ها را دیروز توی مشهد گفته اگه کسی احمدی نژآد را نشناسه با شنیدن این جمله ها فکر می کنه که او یکی از ......این شهر است که چنین بی ادبانه حرف می زند و هیچ مرزی برای ایراد جمله هایش ندارد. این فرد جمله های مشابه این پیش از این زیاد گفته بود اما این مستقیم ترین تهدید او در این چند سال است.
خیلی جالب است در جمهوری زندگی می کنیم که به محض کوچکترین اعتراضی نه معترض که منافق و حتی مفسد خوانده می شویم این یعنی اقایان معتقدند در ایران هیچ مخالف متفکر و متشخص وجود ندارد و همگی ما جملگی از الوات هستیم و در سرزمین اسلامی زندگی می کنیم که دست آورد آن پس از سی سال چنین حرفها و چنین دادگاه ها و چنین دروغها و تقلب ها است.اسلامی که هر روز جایگاه خود را در بین نسل جوان از دست می دهد و کسی اصلا نگران این مسئله نیست چون نگرانی اصلی افرادی چون احمدی نژاد قدرت است به هر وسیله حتی ویرانی مذهب که سالها و قرنها در این خاک ریشه دوانده است.
با دیدن اون دادگاه مسخره گریه ام گرفت برای همه نه از سر ضعف .به خاطر دلسوزی.آقای ابطحی را قبل چند بار دیده بودم وو از نزدیک برخورد داشتم رفتار و حرفهای او و تغییر چهره و ظاهرش بیشتر ناراحتم کرد و اون خنده همیشگی که حالا دیگر نبود.
اگر این دادگاه چسباندن سر به سقف نیست پس چطور احمدی نژاد می خواد سر خیلی ها را به سقف بچسباند آن هم سقف مورد نظر او که از بقیه سقف ها بلند تر است. بدتر از بی آبرو کردن مردم چیزی هم هست ؟
چرا یک نفر دارد همه چیز را نابود می کند و کاری از دست کسی ساخته نیست؟

۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

این نیز بگذرد

شنبه که ظاهرا به خیر گذشت.خیلی بهتر از روز 30 تیر بود.صدای فریاد مردم خیابون رو گرفته بود و چون توی دید و وسط خیابون بود نتونستن کار زیادی بکنند امروز هم مسجد بلاله.........
اون شعار ای شاه خائن قبل از انقلاب که یادتون هست دیروز با یه کم دستکاری می خوندنش!
برای همه هر جای دنیا که برای انسانیت و آزادی تلاش می کنن آرزوی پیروزی دارم.

۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

زنانی که با گرگها می دوند


حیات وحش و زن وحشی هر دو گونه هایی در حال انقراض اند زن امروزی امیزه ای مبهم از کار و فعالیت است او تحت این فشار است که همه چیز و همه کس باشد .گرگهای سالم وزنان سالم ویژگی های مشابهی دارند نظیرهوشیاری ،سرزندگی ،بازیگوشی و توانایی های عظیمی برای ایثار.
گرگها وزنها ذاتا اجتماعی و کنجکاو هستند واز ظرفیت تحمل و قدرت بالایی برخوردارهستند.آنها قوه درک و شم قوی دارند و به شدت به همسر ،فرزند و خانواده شان علاقه مندند .تجربهی فراوانی در تطبیق دادن خود با وضعیت دائما متغییر زندگی دارند و بسیار وفادار ،قابل اعتماد و شجاع اند.
اینها قسمتهایی ازمقدمه کتاب "زنانی که با گرگها می دوند" نوشته کلاریسا پینکولااستس است که زحت ترجه اش را سیمین موحد کشیده.
کتاب جالبی است اسم کتاب اونقدر به نظرم عجیب و سوال انگیز بود که بدون اینکه نویسنده را بشناسم کتاب رو خریدم بعد که شروع به خوندش کردم بیشتر مجذوب کتاب شد کتاب شامل افسانه ها قصه هایی در باره کهن الگوی زن وحشی است .
نویسنده ابتدابه بازگویی قصه ها وافسانه یی می پردازد که شخصیت اصلی آنها زنهاهستند بعد آخرهرقصه شخصیت زنهای داستان،موقعیت اجتماعی و جایگاه جغرافیایی اش را مورد بررسی قرارمی دهدو با دیدی روانکاوانه داستان را تجزیه وتحلیل می کندبه صورتی بدیع رابطه مردان قصه با زنان را واکاوی می کند ودر تمام بخشهای کتاب سعی دارد وجود زنی دیگر با طبیعتی وحشی درون هر زن را نه تنها به مردها بلکه به همه زنها نیزیادآور شود.
خیلی از قصه هایی که توی کتاب نوشته شده را همه ما قبلا شنیدیم اما این بار با دیدی جدید و از زاویه ای متفاوت قصه ها را حس می کنیم.

فکر می کنم آنتراک خوبی باشه تو این حال و هوای کسل کننده!

۱۳۸۸ تیر ۲۷, شنبه

انتظار ما از هاشمی

انتظار افرادی مثل من از هاشمی دور از صحبتهای دیروز او بود که پس از نمازجمعه یک کم امیدوارم کرد. فکر می کردم هاشمی با نرمی طرف خامنه ای را بگیرد و فقط مردم را به آرامش و فرو اوردن سر جلوی قانون دعوت کند و مخالف حظور حداقل میرحسین در نمازجمعه و نماز خواندن پشت سر هاشمی بودم.اما وقتی صحبتهای او را شنیدم از اینکه تهران نبودم افسوس خوردم .
هاشمی توانست روز جمعه قسمت قابل توجهی از اعتماد از دست رفته خود را بدست بیاورد و خود را به مردم و قشر متوسط جامعه نزدیک کند و اعتاد دارم روز جمعه فصل جدیدی از زندگی سیاسی هاشمی است.
نوشته مسیح هم در این مورد جالب است.
اگر این رفتن به نمازجمعه ادامه داشته باشه می تونه بهانه و فرصت خوبی برای فریاد زدن باشه.باید هر چه در انحصار گروهی است را از دست انها دراورد چه نمازجمعه چه بسیج و چه دین و مذهب

۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

سبز خواهم شد

دست هایم را در باغچه می کارم

سبز خواهم شد ،می دانم

فردا دوباره سکوت تهران و ایران را می شکنیم

می دانم دوباره سبز خواهیم شد

۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه

دنيا جاي عجيبي است اينجا هركس شليك كند خودش كشته مي شود


اين روزها دل و دماغ هيچ كاري نيست حتي غذا خوردن . نمي دونم اين دوهفته چي خوردم !نه كتاب نه ديدن دوستام نه روزنامه نه نت هيچي سرگرم و خوشحالم نمي كنه ديگه حتي حوصله خريد كردن هم ندارم.كلي متن براي ترجمه كردن دارم كه همشون يه گوشه جمع شدن و بهم نگاه مي كنم.اصلا دلم نمي خواد متنهايي كه از وزارتخونه گرفتمو ترجمه كنم دلم مي خواد بزنمشون
يه چيزو مي دونم من سبزم و سبز مي مونم نه براي اين روزها و نه فقط براي مير حسين كه براي دلم و خودم و اين ايران خانم كه دلم براش مي سوزه كه چطور يه روز خوش نديده كه چرا عادتش دادن كه تشنگي اش با خون برطرف بشه كاش اين خونها اين گريه و دلتنگي ها خستمون نكنه
حالا ديگه براي آرزوهاي كوچيك زنده ام براي آرامش براي راستي براي جيغ زدن بي دردسر و زندگي بدون سانسور كه اين آخري بدجوري زجرم ميده.
براي تمام اونهايي كه اين روزها معلوم نيست كجان صبر مي طلبم و براي اونهايي كه ما رو نفهميدن يا خودشونو به نفهمي زدن انسانيت آرزو مي كنم

۱۳۸۸ خرداد ۱۷, یکشنبه

ماجرای ادب و دولت و کروبی

کاش می شد فهمید قضاوت آینده در مورد ما چطور خواهد بود در مورد تک تک ما به عنوان شهروند و مدیران ما؟ که چطور رفتار می کنند و بی اخلاقی را ترویج می کنند آیا اگر اینطور پیش برود ما در آینده از بی اخلاق ترین مردم جهان نخواهیم شد؟مردمی که به راحتی دروغ می گویند و دیگر مذهب مانع آنها از نادرستی نمی شود؟
وقتی فیلمهای مراسم فوت امام را می دیدم و آن واکنش ها و گریه با خودم فکر کردم امروز مرگ چه کسی نسل مرا این طور ناراحت می کند؟ خاتمی؟ شاید!در ادامه خیلی چیزهایی که این سالها از دست دادیم این روزها چیزهای بیشتری از دست می دیم ذهنیت ما در مورد مردان قدیمی بی هیچ سندی دچار تزلزل می شود و این یعنی ما در حال از دست دادن تصوراتمان هستیم تصوراتی که گاهی به ما امید می داد.گاهی
امروز احمدی نژاد بدون ترمز حرکت می کند و نمی دانم دلیل این برخوردها با او چیست چرا هوای او را دارند و به او بیشتر بال و پر می دهند چرا حالا که او بی پروا حرف می زند افرادی مثل کروبی هنوز در پی لفافه هستند.
مناظره دیشب ابلهانه بود این ماهیت در مورد احمدی نژاد دور از ذهن نبود اما کروبی.....این همه سال تجربه ،فریاد، حزب ، روزنامه وآن اطرافیان چرا به او یاد نداد که با طرف مقابلش مثل خودش رفتار کند از کروبی بعید بود بدون برنامه بیاید همه مدارکش بی نظم روی میز پخش بود و کلی وقت صرف پیدا کردن کاغذی می کرد،وقتی حرف از فیلم هاله نور زد چرا یک لب تاپ نیاورده بود که فیلم را سریع نشان دهد و چرا اصلا باآن شرایط ادامه داد؟؟ هر لحظه منتظر بودم با نطقی گیرا تلویزیون را ترک واحمدی نژاد را به خودش وا گذارد اما نشست شنید و در دام سفسطه احمدی نژاد افتاد.
اینجا باید تشکر ویژه ای از پروفسور مولانا کرد که چطور احمدی نژاد را اینروزها تعلیم می دهد برای سرهم بندی و مغلطه!

۱۳۸۸ خرداد ۱۶, شنبه

تهران زنده شد.ایران زنده می شود اگر.....

بالاخره بعد از چندسال تهران مثل شهر شد زنده و پرصدا.پر از ادمهایی که حالا می دونن چی می خوان و برای خواستشون به خیابون میان با هم حرف مزنن، بحث می کنن شعرمی سازن و شعار. با هم راه می رن با هم فریاد مزنن و اصلا این روزها کسی توی تهران تنها نیست و این با هم بود خارج ازهرچارچوبی آدم رو سر ذوق می اورد.
و اینها حاصل فضای باز تبلیغاتی است که کاش همیشه اینجوری باشه تا نگن ایرانی ها روحیه جمعی ندارن وبیشتر با هم بودن را تمرین کنیم که اگر همیشه اینطور بود و تبادل اطلاعات آزاد و فرصت نفس کشیدن داده می شد حالا هر کسی به این راحتی دروغهایی به این بزرگی نمی گفت آن هم مثلا رئیس جمهور که از دید من نه رئیس بودن را بلد است و نه از جمهوریت چیزی نمی داندکسی که در مقابل حقیقت دست و پایش را گم می کند و برای رهایی از استرس به هرحیله و دروغی متوسل می شود و برای مردمی نشان دادن خود با نیسان آبی مخصوص حمل بارصحنه را ترک می کند.
احمدی نژاد اگرعدالت را بلد بود درغیاب دیگران آنها را محکوم و بعد محاکمه نمی کرد وبه طرفدارانش می آموخت که برای کسب رای نیازی به فحاشی و استفاده از الفاظ رکیک آنهم درمورد یک زن در خیابان کار درستی نیست.نوشتن در مورد مردی که خود را مبری از هر چیز می داند انهم این مرد فرصت زیادی می طلبد.
حاشیه

این روزها هم خیابان ولی عصررا مثل دوره های قبل بچه های اصلاح طلب قرق کرده اند خیابان دراز وپراز سایه درختها که انگارهمه درختها دستهای هم را گرفته اند برای کمک به اصلاحات.نواوری آدمهای خلاق این روزها زیادشده که بیشتر توی ولیعصر دیده می شه از بالا تا پایین خیابون پر است از جوانهایی که پر شور با هم بحث می کنند و بعداز مناظره معروف بلند بلند هم می خندند.
این شبها خستگی روزانه کاربا شوخی های انتخاباتی برطرف می شه مثل ماشینی که رو شیشه جلوش عکس احمدی نژاد بود به شیشه عقب پوستر میر حسین و روی بدنه برچسبهای کروبی چسبونده بودند و تو دستهای سرنشینها عکس محسن رضایی بود.

حاشیه های انتخاباتی هم زیاد شده تو شرکت ما بعضی ها باهم شرط بستن اونم شرط های اساسی.نونوایی محلمون هم گفته اگه میر حسین ببره یه سال نون مجانی میده

بنر احمدی نژاد سر خیابون امیر آباد هم جالبه که روش نوشته : به آفتاب سلامی دوباره خواهم کرد...اینم شعر مرحوم فروغ بیچاره است که این آقایون باهاش سر جنگ دارن
و از همه با مزه تر همسایه چینی ماست که چند ماهه اومده تهران و از اونجایی که تو چین انتخابات نیست کلی حال می کنه.برادرم هم بهش یاد داده بگه یک یا حسین تا میر حسین اونم می گه و با اون لهجش حسابی ادمو می خندونه


۱۳۸۸ خرداد ۳, یکشنبه

گشتهای ارشادی که قبلا نبودند

همایش دوم خرداد نرفتم ولی شنیدم خیلیها بودن یاد چهار سال پیش افتادم که تمام لحظه هام تو حزب مشارکت گذشت تو کوچه چهارم خیابون ویلا. کار کردم بحث کردم و چیزای زیادی یاد گرفتم اما حلا اصلا حوصله انتخاباتو ندارم حتی حال ندارم به حرف کاندیدا فکر کنم شاید چون چیز تازه ای نمی بینم حرف تازه ای که امیدوارم کنه به بودن و موندن تو این مملکت ، وعده ای که یه کم دلمو خوش کنه نمی گم با تغییر اوضاع بهتر نمی شه همانطور که ممکن هم هست بدتر بشه اما ین بدتر و بهترشدن نسبت به چیه ؟ به سه سال پیش یا به دوره خاتمی؟ چون برام مسجله که در بهترین حالت از شرایط دوره خاتمی اوضاعمون بهتر نمی شه رغبتی به انتخابات ندارم بعد از چهار سال حداقل در حوزه مسائل اجتماعی مثلا گشت ارشادی جمع می شه که این اصلا قبلا و جود نداشته یا به حقوق کوچیکی می رسیم که تو این چها سال ازمون سلب شده.اونقدر این چهارسال بد بود که برای نسل مایی که حکومت بهتری ندیدیم دوره خاتمی شده دوره آرمانی ما جالبه ما اصلا نمی تونیم تعریفی از یه جامعه ایده ال داشته باشیم چون تو کشور نه حسش کردیم و نه تجربه اش را داشتیم .ولی به هر حال اصلا دلم نمی خواد این روزای گند ادامه داشته باشه . می دونم به میر حسین رای می دم و همچنان راکد و بی رمقم

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۸, دوشنبه

درمان: شادی

خیلی کوتاه بود چند دقیقه ای مکالمه ما طول کشید و نتیجه این شد که اولین قدم اینه که شاد باشم و این اساسی ترین دارو برای منه .وقتی اینو شنیدم سریع تو ذهنم اومد که مگه با این اوضاع می شه شاد بود؟؟
تا حالا بهش فکر نکرده بودم اگه بنا باشه از همین لحظه شاد باشم باید چکارکنم؟فکرکردن به این موضوع و پیدا نکردن راه حل درست خودش می تونه آدمو ناراحت کنه.پیدا کرده مسیر شادی تو این کشور خیلی سخته و این مسئله در مورد زنها بیشتر صدق می کنه روحیه حساس و تیزبینی اونه باعث می شه نتونن از کنارهرمسئله ای بی تفاوت عبور کنند اینکه اونها نتونن احساس خودشون را و حتی حرفشون رو با ازادی و راحتی بگن خودش یه مشکله امااز همه مهمتر قضیه فضای بسته و عدم امکان بروز احساسات طبیعیه حتی یه وقتهایی یه دل سیر خندیدن هم می تونه برای ما بد تموم بشه اوضاع پوشش و رنگ لباس هم دیگه قصه ای قدیمی و کلیشه ای شده !
فکر کردن به چی دل ۀدمو شاد می کنه ؟اوضاع اقتصادی ؟فضای تفریحی؟ برنامه های شاد تلویزیون یا دینی که تماما گریه و ترس از آخرت است و تمام زاویه دید ما رو گرفته و بنیان همه چیز تو این مملکت شده ؟
نمی دونم شاید این مدل فکر کردن من حاصل تاثیرات شوپنهاور فیلسوف آلمانی باشه که آدم خوشبینی نبوده!
اما از اونجایی که این روزا همه چیز به انتخابات پیوند می خوره این نیز.
همه کاندیدا یه سربی برنامه کلی گفتن که اونقدرکلی و گنگه که می شه گفت تقریبا تا اینجا شعار همه یکی بوده آزادی مطبوعات(خوب به نظر احمدی نژاد الان مطبوعات ما از همیشه آزاد تره)
ایجاد شرایط مطلوب اقتصادی ،احترام به حقوق شهروندی و.....اما مشکل اصلی چیز دیگه است و اون آرامشیه که خیلیها ندارن و دولت باید زمینه اش را فراهم کنه و از همه مهمتر تغییر روحیه مردمه مردمی که خسته شدن و به سمت پوکی می رن.

۱۳۸۸ فروردین ۲۹, شنبه

فیلتر شدن

این دیگه خیلی مسخره ست.تمام فیلتر شکنها هم فیلتر شدن.کلمه زن که خیلی وقت بود مثل نام الات تناسلی فیلتر شده بود ولی حالا دیگه نمی شه هیچ اطلاعاتی تو حوزه زنها پیدا کرد.این خیلی جالبه که کلمه زن هم ردیف کلامات مستهجن و سکسی باشه!
باز دم انتخابات شد و این بازی ها هم شروع شد من درک نمی کنم آخه گرفتن یه سری اطلاعات اونم نه سیاسی و نه مفسده انگیز(البته اگه زنها رو فی نفسه مفسده ندونیم) به کجای حاکمیت بر می خوره؟

۱۳۸۸ فروردین ۲۳, یکشنبه

ماجراي زنها و آقاي رئيس

اینجا دوروبر من همه از انتخابات حرف می زنن.اینکه کی رئیس بشه بهتره و کی بیشتر رای جمع می کنه.بعضیها از دست کروبی حرص می خورن و قدیمی ترا از آمدن موسوی خوشحال.تقریبا همه برای اتمام دوره رئیس فعلی لحظه شماری می کنن.
برای من اما دیگه چیزایی که تو دوره قبل مهم بود مهم نیست الان برای من فقط یه چیز مهمه اونم نه برنامه های اقتصادی ،نه شعارهای سیاسی ،نه قیافه آقای رئیس و نه روابطش با آمریکای جنوبیه آن چیزی که آقای رئیس مورد پسند منو از بقیه آقاهای رئیس متمایز می کنه نظرش نسبت به زنهاست.می دونم شاید بعضی ها بگن نظر با عمل یه دنیا فاصله داره اما توی ایران و با دین اسلام و این سیاست مسخره کسی نمی تونه حداقل درمورد زنها ریاکارانه رفتارکنه.به اندازه کافی توی این دوره ای که توی دنیا زندگی کردم همه نه نسبت به زنها بی تفاوت بلکه همیشه در حال مهار آنها بودن پس حالا حداقل زمان استارت رسیده آزادی پوشش ، رئیس شدن خانمها و از همه مهمتر شرایط مساوی.میدونم برای رسیدن به دنیای ایده آل زوده اما آرزوشو که می شه داشت؟
زمان خوبیه برای همبستگی و تلاش برای بالارفتن رئیسی که می تونه به زنها کمک کنه و اجازه بده خودشون کارخودشون را انجام بدن بهتره همه برای یکی تلاش کنیم و از نشستن پرهیز کنیم چون قضیه زنها با بقیه متفاوته با تغییر کوچکی در سلیقه آقای رئیس ممکنه شرایط زندگی خیلی از ماها عوض بشه .ما حق نداریم قهر کنیم چون تو این مملکت کسی ناز ما زنها را نمی کشه و بی تحرکی ما اکثر آقاها رو خوشحال می کنه.

۱۳۸۷ اسفند ۲۳, جمعه

کار خانگی


آخرای اسفند که می شه کار زنها چه بیرون خونه کار کنند و چه فقط خانه دار باشن چند برابر می شه.اگرچه در تمام طول سال کار خانگی زنها اصلا به چشم نمی اید اما همیشه وجود داره.حتما این جمله معروف رو شنیدید که مادرها معمولا می گن:کار خونه تمومی نداره! اما این زحمت اونها همیشه بدون دستمزداست و اکثر مواقع اصلا دیده نمی شه بدبختی زمانی بیشتر می شه که شما به عنوان یک زن بیرون خانه هم کار کنید. چون به هر حال حتی اگر پست مهمی هم داشته باشید شما اول یک خانم خانه دار هستید.خانه دار ی را اصلا زیر سوال نمی برم به شرطی که به آن به دید یک شغل نگاه بشه.نه وظیفه ای که فقط بر دوش یک نفر برای ارائه سرویس به بقیه است.یادمه یه زمانی قرار بود زنهای خانه دار را بیمه کنن نمی دونم تا کجا این طرح پیش رفت اما در وحله اول باید به مردها آموزش داده بشه که مخصوصا در شر ایطی که زنها از نظر اقتصادی به خانواده کمک می کنن و بیرون از خانه هم کار می کنن باید درخانه دارای مشارکتی برابر داشته باشند.

۱۳۸۷ اسفند ۱۹, دوشنبه

حق طلاق

من حق طلاق می خوام

چی؟این حرفا چیه؟

به جای این همه مهریه حق طلاق می گیرم با یک پنجم این مهریه

مگه می شه به زن حق طلاق داد؟
می شه چرا نمی شه !

اونوقت سنگ رو سنگ بند نمی شه تا دری به تخته ای بخوره زنا می رن طلاق می گیرن !

این تصور غلط شماست زنا کلا موجودات با گذشت تری هستن نسبت به مردا.تازه مگه مردایی که حق طلاق دارن کم زن و بچه شونو ول می کنن یا می رن یه زن دیگه می گیرن؟

این فرق می کنه؟

چه فرقی داره؟؟؟

......................................
........................................

۱۳۸۷ اسفند ۱۸, یکشنبه

8 مارس هم تموم شد با اینکه سعی کردم برسم تهران ولی نشد.توجاده بودم!

روز جهانی زنو به تمام زنها مخصوصا اونایی که برای برداشتن هر قدم چند برابر مردها تلاش کردن
و خسته نشدن تبریک می گم.امیدوارم توی سالهای بعد در ایران(می دونم دوره)زنها به شرایطی برابر مردها برسن.

۱۳۸۷ اسفند ۱۴, چهارشنبه


من و این خودارضایی
که مچاله می شه توی خودم
خیس و از نفس افتاده
من که اون دختر خوب بودم
دختر خوب بابا
مقنعه ,روسری ,موی پوشیده
دختر حرف گوش کنی که
با خودش,تو خودش گندیده
من و می کرد تو خودم زندگی
غرق و درگیر تعریف های تکراری
هی دوباره سرگشته تر بر می گشت
زن در من مشغول خودآزاری
می رسم به تن و لذت با خود
توی اجبار عشقای قانونی
ترس داره عاشقی هم آغوشی وقتی
به تو می گن یه زن خیابونی
هی زنانگیم دستمالی شد
تو نگاههای هرزه مردم
که نمی رسن به موش بلایی که
من فقط به تله خودم میدم دم
تو تله جیغ می زنم دست و پا
پشت می کنم به زنی که نشسته
پشت می کنم به زندگی ای که
توی قاب چشمای دختر شکسته
خسته از همه بریده
خسته از این دنیای مردونه
می جوم تند مرزای خاردارو
می زنم رو تنم ذره ذره جوونه
این هم یک شعر کاملا زنانه که در مورد چیزی صحبت می کند که کمتر کسی حداقل در این کشور به آن توجه می کند.مساله ای که ممنوع است و متاسفانه شایع . خودارضایی
شعر از شاعر عزیزی است به نام باران که زیاد می فهمد

۱۳۸۷ اسفند ۳, شنبه

حجاب مصونیت یا محدودیت؟



حجاب مصونیت یا محدودیت؟


این روزها که ون های گشت ارشاد ار توی خیابان جمع شدند شهر از حالت نظامی دوباره خارج شد.این نشان می دهد دولت به ظاهرچند ماهی را کاری به کار حجاب یا درواقع ظاهر زنها ندارد.
حجاب !چیزی است که در اسلام به خصوص در ایران تنها به جنس زن مربوط می شود.یک قانون یک جانبه نا عادلانه که هیچ وقت برایم قابل درک نبود.چیزی که از طرف حاکمیت,روحانیت و خلاصه تمام مردها به نفع زن تشخیص داده می شود اما هیچ وقت به نظر اکثریت زنها در این مورد توجهی نشده.
در مورد حجاب هم مثل سایر چیزها تنها قدرت قادر به تصمیم گیری است او تشخیص می دهد که چه چیزی خوب و مناسب است و چه چیزی به صلاح ما نیست.
مسئله پوشش یکی از چالشهای زنان ایران بوده و هست چه زمان رضا شاه پهلوی که آن را به زورازسر ازنان کشیدند وچه امروز که عکس آن اتفاق فتاده است در این دو دوره هیچگاه زنان در مقام تصمیم گیری نبودند و این موضوع را جالب توجه می کند .از انجایی که قدرت در اختیار مردان بوده وهست و قدرت تعیین کننده اختیار فرودست است و چو ن به واضح زنان در جایگاه فرودست هستند آنان می گوند که چه به صلاح زن به عنوان عامل فساد و محرک مردان است نه خود او که موجودی منفعل و قابل اعتماد نخواهد بود.
بعد از گذشت 30 سال از انقلاب در ایران یکی از بزرگترین مسائل نه تنها برای زنان بلکه برای حاکمیت و قدرت فرهنگی متوجه پوشش(تنها زنان)است چیزی که انقدر به نظرم مسخره و بی معناست که فکر کردن و صرف چنین هزینه ای از سوی دولت آدم را به خنده می اندازد.
اجبار در پوشش اسلامی انقدر کسل کننده و دست وپا گیر است که دیگرنیازی به شعار حجاب مصونیت است نه محدودیت وجود ندارد.هر روز باید اندام و موهایت را با لباسی که دوستش نداری بپوشانی ,هزینه مالی و ز مانی برای آن صرف کنی تا عده ای سود زیاد ببرند,تو (به عنوان زن)زجر بکشی و مردها هم که همیشه کار خودشان را می کنند. وافعا عدالت جنسیتی در ایران موج می زند.
وقتی دختر بچه های کوچک را می بینم که به محض بیرون آمدن از مدرسه مقنعه خود را در می آورند و می دوند با خودم فکر می کنم حاکمیت توانست با زور نسل ما را مجبور به استفاده از پوشش دولتی کند اما آیا نسلهای بعدی با این مسئله کنار می آیند؟

8 مارس در راه است به نظرم می بایست از الویتهای جنبش زنان (که به آن اعتقاد دارم)مسئله پوشش باشد.


۱۳۸۷ بهمن ۳۰, چهارشنبه

تولدی دوباره

دوباره اومدم با یه صفحه جدید در یه زمانه جدید.دقیقا یادم نیست چند ماه و چند روز
قبل بودولی سالهای 82-83 یه وبلاگی تو پرشین بلاگ داشتم که که روزمرگی نذاشت
بهش برسم مهم نیست حالا اینجام با کلی تجربه جدید و دنیای بزرگترو اینکه کلی بچه تر
شدم .برای زنها می نویسم چون زنم و حساس به چیزهای مهم. آزارهر زن و کودکی
در هر جای جهان برایم آزاردهنده است و هر پیروزی از جانب زنان برایم با ارزش.