۱۳۸۸ خرداد ۳, یکشنبه

گشتهای ارشادی که قبلا نبودند

همایش دوم خرداد نرفتم ولی شنیدم خیلیها بودن یاد چهار سال پیش افتادم که تمام لحظه هام تو حزب مشارکت گذشت تو کوچه چهارم خیابون ویلا. کار کردم بحث کردم و چیزای زیادی یاد گرفتم اما حلا اصلا حوصله انتخاباتو ندارم حتی حال ندارم به حرف کاندیدا فکر کنم شاید چون چیز تازه ای نمی بینم حرف تازه ای که امیدوارم کنه به بودن و موندن تو این مملکت ، وعده ای که یه کم دلمو خوش کنه نمی گم با تغییر اوضاع بهتر نمی شه همانطور که ممکن هم هست بدتر بشه اما ین بدتر و بهترشدن نسبت به چیه ؟ به سه سال پیش یا به دوره خاتمی؟ چون برام مسجله که در بهترین حالت از شرایط دوره خاتمی اوضاعمون بهتر نمی شه رغبتی به انتخابات ندارم بعد از چهار سال حداقل در حوزه مسائل اجتماعی مثلا گشت ارشادی جمع می شه که این اصلا قبلا و جود نداشته یا به حقوق کوچیکی می رسیم که تو این چها سال ازمون سلب شده.اونقدر این چهارسال بد بود که برای نسل مایی که حکومت بهتری ندیدیم دوره خاتمی شده دوره آرمانی ما جالبه ما اصلا نمی تونیم تعریفی از یه جامعه ایده ال داشته باشیم چون تو کشور نه حسش کردیم و نه تجربه اش را داشتیم .ولی به هر حال اصلا دلم نمی خواد این روزای گند ادامه داشته باشه . می دونم به میر حسین رای می دم و همچنان راکد و بی رمقم

۲ نظر:

نوشاد گفت...

شاید اگر جراتشو داشتم، جلوتون می ایستادم و داد می زدم تا کی تاوان افکار عقب مونده شما طرفدارای رفم رو بدیم؟ چرا باید به کسی رای داد که قاتل فرزندان این مردمه؟ چرا باید به حکومتی رای داد، که 30 ساله همه چیو ازمون گرفته! آره شما می تونی به میر حسین رای بدی و بعدش فرار کنی بری خارج ولی من که نمی تونم چی؟
از همه شما طرفدارای رفرم متنفرم! همین...

نوشاد گفت...

سلام!
ما افکار درهم و برهممون رو ریختیم روی هم شد یه وب نوشت کوچولو با کلیلی اکسیر فلسفی!
شاید برای شما هم جالب باشه...