۱۳۹۰ اسفند ۱۴, یکشنبه

در باب تئاتر و زنانگی


در باب تئاتر:
دیشب رفتم نمایش سیدروماک رو دیدم اولین بار بود که در این سالها
تئاتر دیدن تنها می رفتم .کارو می دیدم از اونجایی که خیلی حوصله حرف شنیدن رو
ندارم و ظرفیتم برای دیدن تئاتر حداکثر 70 دقیقه است از این نمایش خوشم اومد بازی
بازیگرا رو دوست داشتم هر چند نکته های منفی هم کم نبود
در باب زنانگی:
در سرمای هوای دیشب تو محوطه تئاتر شهر چشم انتظار یه آشنا بودم که از
بیکاری در بیام که هیبتی آشنا دیدم بهم نزدیک می شد اول ذوق کردم ولی همچی که توده
انسانی با نیش باز بهم نزدیک شد حالم گرفته شد یکی از اساتید محترم دانشگاه بودن که
قصد ورود به ساختمان تئاتر شهر رو داشتن و با دیدن من راهشونو به سمت حقیر کج کرده
و نزدیک شدن . طبق معمول اول برجستگی های بدن بنده رو وارسی کردن بعد نگاهی به چهره ام انداختن و بعد...
استاد: چطوری سمیه
من: ممنون استاد شما خوبین
استاد: از دور دیدم یه خانم خوشگل و زیبا ایستاده چقدر آشناست نزدیک
که شدم دیدم تویی
من: لطف دارین
استاد: شماره تو رو من ندارم
من: چطور؟
استاد: کارت دارم...می خوام تئاتر ببرم رو صحنه لازمت دارم
( نکته قابل توجه اینه که تمامی اهالی تئاتر که قصد اغفال کسی را
داشته باشن از این زاویه وارد می شوند)
استاد: شماره منو بزن تو گوشیت به من زنگ بزن الان ، که شماره تو
داشته باشم
استاد رفت و من دوباره تو این شرایط مزخرف قرار گرفتم که الان واکنش
درست چیه؟ اگه به مردی که از نظر علمی در جایگاه بالاتری قرار گرفته لبیک بگم که
به فنا می رم و اگر نگم که ایضا".... واینجاست...فقط در این شرایطه که می گم
چه خوب بود اگه پسر بودم به راحتی با استادا دوست می شدم و لینک می زدم نه اینکه
اگه دوستی قبول نکنم طرد بشم و نه تنها کار راه انداز نیستن به موقع حال آدمو می
گیرن و از اونجایی که تئاتر یه کار انفرادی نیست و همینطور دولتیه اوضاع بدی داریم
ما که بی مرد می خوایم بریم جلو.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

الان نمی دونم چی بگم ! من مدت ها دنبال وبلاگ نویس خانمی می گشتم که اهل تئاتر باشن و از نظر فکری بتونم درکشون کنم ... و الان در این لحظه شما رو پیدا کردم و می بینم بازیگر تئاتر هستین و مثل من می خواهید بدون مرد جلو بروید و در واکنش با اساتید شک دارید ... دستتون رو میارید جلو ؟؟ خوشبختم .

سمیه گفت...

حتما عزیزم....خوشحال می شم